۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

واژه اهل بیت در آیه تطهیر چیست


موضوعى كه اين پژوهش در ميدان بحث و تحقيق گذاشته شده است، تحقيق واژه اهل بيت از سه محور است.
1 ـ مصداق اهل بيت; 2 ـ شئون اهل بيت; 3 ـ ويژگى هاى اهل بيت.
نخست در بحث مصداق اهل بيت وارد مى شويم، چرا كه دو بحث ديگر موقوف، و مصداق موقوف عليه مى باشد پيروان مذاهب و علماى اسلام در مصداق اهل بيت اختلاف نظر دارند، دليل اين اختلاف نظر اختلاف رواياتى است كه در تفسير آيه (انّما يريدالله لِيُذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً) وارد شده اند.
(1) اهل تشيع بر اين باورند كه اهل بيت عبارت از: ذات با بركت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، على رضى الله عنه، فاطمه رضى الله عنها، حسنين رضى الله عنهما مى باشد.
آنان براى اثبات ادعاى خويش به حديثى استدلال كرده اند: كه از ام المؤمنين ام سلمه رضى الله عنها، حضرت ام المؤمنين عايشه رضى الله عنها و واثلة بن الاسقع به طرق مختلف ترمذى، ابن منذر، حاكم، ابن مردويه، بيهقى، ابن ابى خاتم، طبرانى، ابن ابى شيبه، احمد و مسلم در كتاب هاى خود نقل كرده اند. گر چه بعضى از طرق آن نزد محدثان معتمد عليه نيست; حديث اين است؟ «عن عطاء بن ابى رباح قال حدثنى من سمع ام سلمة تذكر: ان النبى صلى الله عليه و سلم كان فى بيتها فأتته فاطمة بِبُرَمة فيها خزيرة فدخلت بها عليه فقال لها أدعى زوجك و أبنيك قال فجاء على و الحسن و الحسين فدخلوا عليه فجلسوا يأكلون من تلك الخزيرة و هو على منامة له على دكان تحته كساء له خيبرىّ قالت و انا أصلى فى الحجرة فانزل اللّه عزوجل هذه الآية «انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» قالت فاخذ فضل الكساء فغشاهم به ثم اخرج يده فألوى بها الى السمآء ثم قال اللهم هولاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا،قالت (ام سلمة) فأدخلت رأسى البيت فقلت انا معكم يا رسول الله قال انك الى خير، انّك الى خير»[1]
استدلال به اين روايت صحيح نيست، چرا كه شيخ عطاء مجهول است.
و در روايتى ديگر از امام احمد اين گونه آمده است:
(2)عن ابى المعدل عطية الطفاوى عن أبيه ان ام سلمة حدثته قالت: بينما رسول الله صلى الله عليه و سلم لى عن اهل فى بيتى يوماً اذ قالت الخادم، ان عليّا و فاطمة بالسدة، قالت فقالى قومى فتنحى لى عن اهل بيتى قالت فقمت فتنحيت فى البيت قريبا، فدخل علىٌ و فاطمه و معهما الحسن و الحسين و هما صبيان صغيران فاخذ الصبين، فوضعهما فى حجره فقبلهما، قال واعتنق عليا باحدى يديه و فاطمه باليد الاُخرى، فقبّل فاطمة و قبّل عليا فاغدف عليهم خميصة سوداء فقال: اللهم اليك لا الى النار انا و اهل بيتى قالت: فقلت و انا يا رسول الله فقال و انت[2]
امام احمد در روايتى ديگر نيز آورده است:
(3) عن شهر بن حوشب قال سمعت ام سلمة زوج النبى صلى الله عليه و سلم، حين جاء نعى الحسين بن على لعنت اهل العراق فقالت: قتلوه قتلهم الله، غرّوه و ذلّوه لعنهم الله، فانى رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم جآءته فاطمه غدية يبرمة قد صنعت له فيما عصيدة تحمله فى طبق لها حتى وضعتها بين يديه فقال لها أين أبن عمك قالت هو فى البيت قال فاذهبى فادعيه و أتينى بابنيه قالت فجاءت تقود أبنيها كل واحدة منهما بيد و على يمشى فى أثرهما حتى دخلوا على رسول الله صلى الله عليه و سلم فاجلسهما فى حجره و جلس على عن يمينه و جلست فاطمة عن يساره، قالت ام سلمة: فاجتبه من تحتى كساء خيبر يا كان بساطا لنا على المنامة فى المدينة فلفّه النبى صلى الله عليه و آله و سلم عليهم جميعا فأخذ بشماله طرفى الكسآء و ألوى بيده اليمنى الى ربه عزوجل قال «اللهم اهل بيتى اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا»...فقلت يارسول الله ألست من أهلك قال بلى فادخلى فى الكساء قالت فدخلت بعد ما قضى دعاءه لأبن عمه و ابنيه و ابنته فاطمه[3]
روش استدلال
گروهى مى فرمايند: از روايات پيش گفته به دست مى آيد، واژه «اهل بيت» كه در آيه ذكر شده است مختص افراد پنج گانه است كه مشهور به پنج تن آل عبا هستند.
و معتقد هستند كه آيه (انّما يريد الله...) جمله معترضه اى است كه به ماقبل و مابعد خود تعلقى ندارد و دليل بر اين مدعا آمدن ضماير مذكردر كلمات «عنكم»، «يطهركم» مى باشد، آنان براى خروج همسران پيامبر از مفهوم اهل بيت به روايت زير استدلال مى كنند:
عن زيد بن الأرقم.... قال النبى(صلى الله عليه وآله): ألا و انى تارك فيكم ثقلين: احدهما كتاب الله... فقلنا من اهل بيته نساءه؟ قال: لا. و أيم اللّه ان المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر. ثم يطلقها فترجع الى أبيها و قومها. اهل بيته اصله و عقبه الذين حرموا الصدقة بعده».[4]
دسته دوم از علما كه ابن عباس، عكرمه، عطاء، مقاتل و سعيد بن جبير از جمله آنان مى باشند بر اين باورند كه واژه «اهل بيت» ويژه همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود. و كسى ديگر را در برنمى گيرد.
آنان براى اثبات ادعاى خود از عرف و لغت دليل مى گيرند، كه اهل بيت در لغت به اهل خانه گفته مى شود و عرب مى گويد: تأهل فلان اى تزوج، ذهب بأهله اى زوجته
و همچنان عرفاً و به ويژه عرف عرب اين كلمه را فقط به زن اطلاق مى كند. اگر چه در خانه دختر، پسر، نوه و... هم وجود دارد. به همين علت قرآن كريم كلمه اهل البيت را فقط بر زن ابراهيم(عليه السلام) اطلاق كرده چنان چه مى فرمايد: (اتعجبين من أمر اللّه رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت) و اطلاق اين كلمه بر زن از ديدگاه عرف آن چنان جا افتاده بود كه جناب عكرمه مى گويد:
«من شاء باهلته انّها نزلت فى ازواج النبى (صلى الله عليه وآله)»[5]
اين گروه همچنين به سياق و سباق نيز استدلال كرده و مى گويند:
خداوند در آغاز امهات المؤمنين را خطاب فرمود «قرن فى بيوتكن» و در ميان «انما يريد الله» را بيان فرمود و در آخر به اين الفاظ «واذكرن ما يتلى فى بيوتكن».
آنها را مخاطب قرار داد. لذا مراد از كلمه اهل بيت ازواج مطهرات هستند، نه افرادى ديگر و گروه سوم از علما مى فرمايند: كلمه اهل البيت عام و در برگيرنده عترت و ازواج مطهرات مى باشد. ازواج از اين جهت مورد شأن نزول هستند ـ چنان چه عكرمه از ابن عباس(رضي الله عنه)روايت كرده اند كه يكى از انواع بيان و تفسير قرآن اين است كه بعضى از مفسران در تفسير آيه اى، قولى را ذكر كنند، ولى در نفس آيه قرنيه اى باشد كه بر عدم صحت آن قول دلالت كند. مثلاً نزول اين آيه از نظر سياق و سباق، ازواج مطهرات هستند، ولى بعضى آنها را خارج كرده اند. لذا قرينه سياق، قول ايشان را مردود قرار مى دهد: چرا كه خداوند متعال به پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: (قل لا زواجك ان كنتنّ تردن...)[6] سپس در نفسى خطاب به آنها فرمود: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت)[7] و بعد از آن (و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن)[8]


و جمهور علماى اصول اجماع دارند كه صورت سبب نزول قطعاً داخل آن است، اخراج آن به وسيله ى مخصصى جايز نيست. امام مالك مى فرمايد، سبب نزول ظنى الدخول است، چنان چه صاحب مراقى السعود براى اثبات ادعا به اين گفته اشاره كرده است: «و اجزم بإدخال ذوات السبب و اروعن الإمام ظنّاً تصب» پس حق اين است كه ازواج مطهرات در آيه داخل هستند، گر چه آيه افراد ديگر اهل بيت را نيز در بربگيرد.
دليل بر دخول ازواج مطهرات آن بود كه ذكر نموديم. (سياق و سباق آن قرينه صريحى كه در مورد آنها نازل گرديده). و از آيه هاى ديگر قرآن نيز ثابت مى شود كه اهل بيت بر «زوجة الرجل» اطلاق مى شود، چنان چه خداوند متعال در مورد همسر حضرت ابراهيم(عليه السلام)فرمود: (أتعجبين من أمراللّه رحمة الله و بركاته عليكم أهل البيت)[9] همچنين در مورد حضرت موسى(عليه السلام)آمده: (فقال لاهله امكثوا)[10] در اين آيه مراد از اهل، زن

حضرت موسى(عليه السلام)است، به اين دليل كه در سفر مدين به مصر، همراه موسى(عليه السلام)به جز همسرش كسى ديگرى نبود، و همچنان قرآن گفته همسر عزيز مصر را نقل مى كند: (قالت فما جزآء من اراد با هلك سوءٌ)[11]
و در مورد حضرت لوط(عليه السلام)نيز فرمود: (و نجينه و أهله الا امرأته قدرناها من الغابرين)[12]


اگر چنان چه زن حضرت لوط(عليه السلام)جزو اهلش نبود، چطور او را استثنا كرد.
دليل بر دخول افراد ديگر در آيه تطهير احاديثى است كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل شده كه آن حضرت حضرت على و فاطمه و حسنين(رضي الله عنه)را در زمره اهل بيت قرار دارند و فرمود: (اللّهُمَّ هؤلآءِ اهل بينى فاَذْهِبْ عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا)اين حديث را جماعتى از صحابه روايت كرده اند از آن جمله عايشة الصديقة، ام سلمه، ابوسعيد، انس واثلة بن الاسقع و ديگران(رضي الله عنه)مى باشد; اما حديث عائشة كه حاكم در مستدرك روايت كرده اين گونه است.
قالت: «خرج البنى(صلى الله عليه وآله)غداة و عليه مرط مرّحل من شعرا سود نجاء الحسن و الحسين فادخلهما معه، ثم جاءت فاطمة فأدخلها معهما ثم جاء على فادخله معهم، ثم قال. انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».[13]
و حديث ام سلمه(رضي الله عنه)را نيز حاكم از عطاء بن يسار از ام سلمه به اين الفاظ نقل كرده است.
قالت: «فى بيتى ترلت «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت» قالت: فارسل(صلى الله عليه وآله)الى على و فاطمة و الحسن و الحسين فقال هولاء اهل بيتى».[14]
و حديث واثلة نيز در مستدرك روايت شده: «قال أتيت عليا فلم أجده فقالت لى فاطمة أنطلق الى(صلى الله عليه وآله)يدعوه فجاء مع(صلى الله عليه وآله)فدخله و دخلت معهما فدعا(صلى الله عليه وآله)الحسن و الحسين فأقعد كل واحد منهما على فخذيه و ادنى فاطمة من حجره و زوجها ثم لف عليهم ثوبا و قال انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا ثم قال هولاء اهل بيتى اللهم اهل بيتى احق».[15]
از اين روايات ثابت گرديد كه «اهل عبا» نيز مثل ازواج مطهرات جزو اهل بيت هستند و قول همين جماعت ارجح است; چرا كه مطابق اين قول بر تمام دلايل عمل مى شود و مطابق قول دو گروه قبلى ترك دسته اى از دلايل لازم مى آيد و اين خلاف قانون (الاعمال اولى من الاهمال) است.
توضيح اين كه اگر قول ابن عباس، عكرمه، مقاتل و هم مسكلان آنها گرفته شود و كلمه اهل بيت ويژه ازواج مطهرات قرار داده شود، ترك روايات فوق الذكر لازم مى آيد، و مطابق روايت ام سلمه و غير آن اگر واژه «اهل بيت» را مختص «اهل عبا» قرار دهيم و ازواج مطهرات را بيرون كنيم، ترك دليل هاى ديگر از قبيل سياق و سباق و لغت و عرف لازم مى آيد، لذا قول هر دو گروه سابق خلاف قصد و خلاف آيه (جعلناكم امة و سطاً)است، چرا كه تا حد امكان به هنگام تعارض ادلة; اولاً ترجيح و ثانيا جمع لازم است و سياق و سباق قرينه مرجحه براى مذهب قول ثانى است و اين روايات فقط دخول اهل كسا را در واژه اهل بيت مى رساند، نه اختصاص آنان را. چون كه از روايات، حصر مستفاد نمى گردد، فقط شمول ثابت مى گردد، و شمول محل نزاع نيست. بلكه ادعاى حصر اهل بيت در پنج تن محل نزاع است.
علاوه بر آن چه گفته شد. روايات فراوانى وجود دارد كه آشكارا بر اين مطلب (دخول ازواج مطهرات در زمره اهل بيت) دلالت دارند.
1. روايت ابوالمعدل از پدرش از ام سلمه(رضي الله عنه)كه در آخر آن آمده: «فأغدف عليهم خميصة سوداء فقال: اللهم اليك لا الى النار أنا و اهل بيتى قالت: فقلت. و انا يا رسول الله فقال و أنتِ».
2. روايت شهر بن حوشب از ام سلمه: «... ألوى بيده اليمُنى الى ربه عزوجل قال: اللهم اهل بيتى اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا... قلت يا رسول الله ألست من أهلك قال بلى فادخلى فى الكساء قالت فدخلت بعد ما قضى دعاءه لابن عمه و ابنيه و ابنته فاطمه؟».
3. روايت ابن جرير از ام سلمه(رضي الله عنه)قالت: «فقلت. يا رسول الله ألست من اهل البيت فقال أنتِ من ازواج البنى(صلى الله عليه وآله)». يعنى تو حتما از اهل بيت هستى به اين دليل كه جزو امهات المؤمنين هستى و آن ذوات پاكيزه حايز رتبه اول اهل بيت هستند احتياجى نيست كه به وسيله دعا در زمره اهل بيت داخل شوند.
4. روايت ديگر ابن جرير از ام سلمه(رضي الله عنه)فرمود: «فقلت يا رسول الله أادخل معهم قال(صلى الله عليه وآله)أنت من أهلى».
5. روايت ترمزى و محدثان ديگر از عمربن ابى سلمه ـ ربيب پيامبر(صلى الله عليه وآله)ـ قال. قالت ام سلمة(رضي الله عنه)«و انا معهم يا نبى الله قال انت على مكالك و الك على خيبر؟ و روايتى ديگر كه ابن جرير طبرى از ام المؤمنين عايشه(رضي الله عنه)روايت كرده بر اين مطلب دلالت دارد.
افرادى كه ازواج مطهرات را از اهل بيت مى شمارند بر آنها اشكال وارد مى شود و آن اين كه امام مسلم در صحيح خود روايت كرده «قال حدثنا حسان ـ يعنى ابن ابراهيم ـ عن سعيد ـ و هو ابن مسروق عن يزيد بن حيان عن زيد بن أرقم، قال: دخلنا عليه فقلنا له لقد رأيت خيراً. لقد صاحبت رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)و صليت خلفه. و ساق الحديث بنحو حديث الى حيان غير انه قال: ألا و الى تارك فيكم ثقلين: احدهما كتاب الله عزوجل. هو حبل الله من أتبعه كان على الهدى، و من تركه كان على ضلالة و فيه: فقلنا. من اهل بيته نساءه؟ قال: لا. و أيم الله ان المرأة تكون مع الرجل العصر من الدهر، ثم يطلقها فترجع الى أبيها و قومها. اهل بيته اصله و عصبته الذين حرموا الصدقة بعده؟
پاسخ استدلال از اين حديث براى بيرون كردن ازواج مطهرات از اهل بيت به علل مختلف جايز نيست;
1. امام مسلمٌ اين حديث را از زيد بن ارقم(رضي الله عنه)به الفاظى ديگر نقل كرده و در آن ازواج مطهرات(رضي الله عنه)عنهن راجز و اهل بيت قرار داده است.
قال: حدثنى زهير بن حرب و شجاع بن مخلد، جميعأ عن ابن علية، قال زهير: حدثنا اسماعيل بن ابراهيم، حدثنى ابو حيان حدثنى يزيد بن حيان، قال: انطلقت انا و حيصن بن بَسُرَة و عمر بن مسلم الى زيد بن أرقم. فلما جلسنا إليه قال له حصين. لقد لقيتُ يا زيد. خيرا كثيرا. رأيت رسول الله(صلى الله عليه وآله)و سمعت حديثه، و غذوت معه، و صليت خلفه، لقد لقيت يا زيد خيرا كثيراً. حدثنا يا زيد: ما سمعت من رسول الله(صلى الله عليه وآله). قال: يا ابن أخى لقد كبرت سنى و قدم عهدى، و نيست بعض الذى كنت أعى من رسول اللّه. فهما حدثنكم فأقبلوا و ما لا فلا تكلفونيه. ثم قال قام رسول الله يوما فنيا خطيبا بهاء يُدعى خمّا بين مكة و المدينة فحمد الله و أثنى عليه و وغظ و ذكّر ثم قال: اما بعد: ألا ايها الناس: فانما أنا بشر يوشك ان يأتى رسول ربى فأجيب و انا تارك فيكم ثقلين: اولهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخدوا بكتاب الله و استمسكوا به فحثّ على كتاب اللّه و رغبّ فيه ثم قال و اهل بيتى اذكر كم اللّه فى اهل بيتى. اذكر كم اللّه فى اهل بيتى، اذكر كم اللّه فى اهل بيتى فقال له حصين و من اهل بيته يا زيد أليس نساءه من اهل بيته قال نساءه من اهل بيته و لكن اهل بيته من حرم الصدقة بعد قال و من هم قال هم ال على و آل عقيل و آل جعفر و ال عباس(رضي الله عنه)از اين حديث چند نكته به دست مى آيد:
الف: كلمه اهل بيت واژه عامى است كه شامل امهات المؤمنين و عترت مى باشد;
ب: عترت مختص افراد چهارگانه كسا نيست كه نزد مشهور به آل عبا هستند، بلكه شامل بنى هاشم نيز مى باشد، چنان چه حنفى ها و شافعى ها اعتقاد دارند.
ج: زمان ايجاب كردن داعيه و ضرورت خاصى عام را اطلاق كردن و بعضى افراد را مراد گرفتن، جايز است چنان چه حضرت زيد(رضي الله عنه)فرمود: اگر چه اهل بيت مشتمل بر ازواج مطهرات است، ولى مراد از اهل بيت در اين خطبه عترت هستند: حافظ بن كثير(رحمهم الله)مى فرمايد: اين روايت از روايت ديگر زيد كه در آن ازواج را از زمره اهل بيت خارج ساخته، اولى است.
نويسنده نيز بر اين باور است كه دليل ترجيح قول ابن كثيرٌ اين است كه امام مسلم اين حديث را در صحيح خود از چهار استاذ نقل كرده; زهير بن حرب، شجاع بن مخلد. محمد بن بكار و ابوبكر بن الى شيبه كه: در روايات ايشان زنان نيز جزو اهل بيت گفته شده اند و حديثى كه امام مسلم از محمد بن بكار رقم 6182 نقل كرده مطابق با حديث زهير و اساتيد ديگر است و به همين سند حديثى را به رقم 6184 نقل كرده كه ازواج مطهرات را از اهل بيت خارج گردانده است. پس به ظاهر در ميان اين دو روايت تعارض وجود دارد، چرا كه هر دو به اسناد صحيح روايت شده اند، ولى روايت زهير قوى تر است، چرا كه اساتيد ديگر و خود محمد بن بكار در يك روايت با آن موافق است و در يك روايت تنها شده. پس آن روايت محمد بن بكار كه موافق با روايات اساتيد ديگر است ترجيح دارد.
علاوه بر ترجيح، جمع نيز ممكن است; به اين گونه كه حضرت زيد در روايت محمد بن بكار براى داعيه و ضرورت خاصى بعضى از افراد را مراد گرفته است يعنى در آن حديث كه ازواج را جزو اهل بيت نگفته مرادش تفسير بعضى از مصاديق اهل هستند، يعنى عترت كه بنى هاشم هستند و صدقه بر آنها حرام است و اهل بيت بسى گفته مى شود و اين توجيه در نفس الفاظ حديث موجود است.
پس با اين توجيه ميان اين دو روايت تعارضى وجود نخواهد داشت.
و همچنان كه حضرت زيد(رضي الله عنه)در حديث رهير، اهل بيت را عام قرار داده، احاديثى ديگر نيز آمده اند كه حديث زهير را تأييه مى كنند:
1. عن كعب بن عجرة قال: قلنا يا رسول الله، قد علمنا ـ او عرفنا ـ كيف السلام عليك، فكيف الصلاة؟ قال: «قولوا اللهم صلى على محمد و على آل محمد كما صيلت على ال ابراهيم انك حميد مجيد، اللهم بارك على محمد و على آل محمد كما باركت على آل ابراهيم انك حميدٌ و مجيدٌ.[16]
در اين حديث صلواتى كه بر آل ابراهيم(عليه السلام)از جانب پروردگار فرستاده شده، همان را پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)براى آل خود تقاضا نموده و از آن جا كه مراد از اهل بيت در اين آيه، حضرت ساره و حضرت اسحاق و حضرت اسماعيل و اولاد ايشان هستند، پس چرا در آيه اى كه در مورد اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله)آمده همسران ايشان از زمره اهل بيت خارج شوند؟ در حالى كه سياق و سباق با آنها است، يعنى مصداق اول آنها هستند و باقى مانده به طفيل دعاى آن حضرت(عليه السلام)جزو اهل بيت قرار گرفتند.
همچنين اهل بيت در سوره هود، عام است، چرا در سوره احزاب منحصر به پنج فرد بشود؟ و لفظ اهل و آل مترادف هستند، اگر آل را منحصر به پنج فرد بگردانيم نعوذ بالله به پيامبر(صلى الله عليه وآله)تو هم بخل لازم مى آيد به گونه اى كه رحمت و بركت خدا را در چند فرد مخصوص منحصر ساخت و باقى مانده را اخراج كرد، در حالى كه زمانى كه اعرابى آمد و دعا كرد و گفت: «اللهم ارحمنى و محمداً و لا ترحم معنا احداٌ» پيامبر(صلى الله عليه وآله)او را منع و فرمود: «لقد ضيّقت واسعاً» پس رحمت و بركت خدا را در پنج فرد منحصر كردن خلاف شأن آن ذاتى است كه رحمة للعالمين فرستاده شده است.
2. عن ابى حميد الساعدى انّهم قالوا:«يا رسول الله، كيف نُصلى عليك قال: «قولوا: اللهم صلى على محمد و على ازواجه و ذريته كما صليت على آل ابراهيم و بارك على محمد و ازواجه و ذريته كما باركت على آل ابراهيم انك حميد مجيد» (متفق عليه). در اين حديث لفظ آل محمد وارده نشده است، بلكه ازواج و ذريه آمده است. پس دانسته مى شود كه مراد از آل كه در روايات به طور اجمال آمده ازواج و ذريه هستند و اين حديث عيناً موافق با آيه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا)است، چرا كه ما قبل و ما بعد آن در مورد زوجات آن حضرت(صلى الله عليه وآله)است و اين دليل است كه مراداز اهل البيت آنها مى باشند.
پرسش:
اگر در اين آيه مراد از اهل بيت، ازواج هستند، چرا ضماير مؤنث آورده نشده است؟
پاسخ:
الف: به گونه تغليب، يعنى مذكر بر مؤنث غالب قرار داده شد.
پرسش:
به قول شما آيه در مورد ازواج مطهرات نازل گرديده است و آن وقت فقط مذكر، ذات پيامبر(صلى الله عليه وآله)بود چطور ممكن است با وجود كثرت ازواج ضمير مذكر تغليباً آورده شود؟
پاسخ:
1. چون كه مرد بر زنان حاكم است و به پاس احترام او ضمائر مذكر آورده شدند.
2. در علم بارى تعالى وجود داشت كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)به وسيله دعاى خويش حضرت على و حسنين را شامل اهل بيت مى كند خداوند آيه را موافق علمش فرستاد.
ب: ضماير مذكر به سبب رعايت لفظ «اهل» آمده اند چنان چه حضرت موسى خطاب به همسرش فرمود: (فقال لأهله امكثوا إنى انست ناراً لعلى اتيكم منها بخبر او جذوة من النار لعلكم تصطلون) در اين آيه ضمير «امكثوا» «اتيكم» «لعلكم» «تصطلون» مذكر هستند، در حالى كه مخاطبها فقط زن حضرت موسى(عليه السلام)بود، و لفظ اهل به ميان آمد. در اين آيه هم ضمير «عنكم» و «يطهركم» مذكر آورده شدند.
3. عن ابى هريرة عن البنى(صلى الله عليه وآله)قال من سرّه ان يكتال بالمكيال الأوفى اذا صلى علينا اهل البيت فليقل اللهم صل على محمد النبى، و ازواجه امهات المؤمنين و ذريته و اهل بيته كما صليت على آل ابراهيم انك حميد مجيد» در اين روايت اول همه را جزو اهل بيت قرار داد و ثانياً اهل بيته را به طور تخصيص بعد از تعميم آورد و اين در كلام عرب شايع است قال تعالى (من كان عدواً الله و ملئكته و جبريل و ميكال...).
خلاصه اين كه استدلال شيعه از حديث زيد براى اخراج امهات المؤمنين از زمره «اهل البيت» اصلا درست نيست. و همچنان كه در اين حديث ازواج جزو اهل بيت نيستند، منحصر ساختن اهل را در پنج تن نيز باطل مى گرداند، چرا كه يك جزء را قبول كردن و جزء ديگر را رد كردن صفات افرادى است كه قرآن آنها را به اين جمله «تؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض» خطاب كرده است، يعنى دنباله آن حديث حضرت زيد(رضي الله عنه)اهل بيت را به جمله «من حرم الصدقة بعدٌ» و هم آل على و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس(رضي الله عنه)تفسير كرده است حال آن كه اهل تشيع قايل به تفسير اهل بيت به اين وسعت نيستند.
[1]. مسند احمد، ج 6، ص 292.
[2]. همان، ص 296.
[3]. همان، ص 298.
[4]. صحيح مسلم، باب قصائل اهل البيت.
[5]. اسباب النزول، ص 26.
[6]. سوره احزاب، آيه 28.
[7]. همان، آيه 33.
[8]. همان، آيه 34.
[9]. سوره هود، آيه 73.
[10]. سوره طه، آيه 10.
[11]. سوره يوسف.
[12]. سوره حجر.
[13]. مستدرك، ج 3، ص 147.
[14]. همان، ص 146.
[15]. همان، ص 146.
[16]. رواه الجماعة ر.ك: نيل الاوطار، ج 2، ص 123.
ارسال شده در تاریخ 20/5/88

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر